دستای من سرده یعنی که من تنهام
یعنی ازت دورم یعنی تورو میخوام
دستای من سرده یعنی که دل تنگم
یعنی برای تو با گریه میجنگم
به عشق تو قسم به جون تو
میمیرم واسه چشمای قشنگت
یعنی ازت دورم یعنی تورو میخوام
دستای من سرده یعنی که دل تنگم
یعنی برای تو با گریه میجنگم
به عشق تو قسم به جون تو
میمیرم واسه چشمای قشنگت
باز این غم ِ پُرحرف آمد …
چیزهای غمناک میگوید ! حوصله ندارم ،
میگویم: نگو ..
مراعات نمیکند !
از جا میجـَهـَـم ،
یقه اش را مُشت میکنم ،
به دیوار میچسبانمش ، غمگین نگاهم میکند
بس که غمگین است !
دلم برای غمَم میسوزد .. رهایش میکنم بـِــرَوَد .. گریه میکند.. میرود..
عجب حکایتی است !
کاش.....
کـــاش میــــــــ دانستمــــــــــــ.......
چــطـور بـه صبــح بــرسـانـمــــــ......
تـــمامــــ شـبــــ ـــــهـایی را کـــ ــــه بــا رفـتنتــــــــ...
یـــــــــــلـــــــــدا شــدنــد ...!!!
بس که دیوار دلم کوتاه است
هرکه از کوچه “تنهایی” ما می گذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و می گذرد