اینقدر ورق های زندگیم را بهم نریز…!حکم همان دل است…
تنهایى یعنى توى اتوبوسى که همه صندلى ها
دو نفره هست، تنها صندلى اى که یک نفره
هست مال من باشه…
یادت هست…؟!
روزی پرسیدی این جاده کجا می رود…؟!
و من سکوت کردم… دیدی…!
جاده جایی نرفت…!
آن کــــــــه رفت، تـــو بودی
امشب نمازم بیشتر از همیشه طول کشید!
دلیلش را نفهمیدم
شاید برای سلامتی ات بیشتر دعا کردم!
و یا شاید
برای برگشتنت…
مهم نیست کدام است
من برای داشتنت “خدا، خدا” کرده ام…